دنیای الگوریتمها و ماشینهای هوشمند
بدون تردید فناوریهایی نظیر مجازیسازی، اینترنت اشیا، رایانش ابری و هوش مصنوعی تغییرات گستردهای در زندگی انسانها پدید خواهند آورد و خودکارسازی بیش از پیش نمود خواهد کرد. اگر در چند سال گذشته، دستاوردهای هوش مصنوعی را به شکل اغراقآمیزی در فیلمهای علمی و تخیلی مشاهده میکردیم، امروزه شاهد هستیم که روباتهای انساننما به شکل ملموسی با انسانها به تعامل میپردازند و برخی از آنها به شکل محدود در مشاغل مختلف به کار گرفته شدهاند. جای تعجب نیست که مشاهده میکنیم سازمانها و کارخانجات بزرگ سرمایهگذاریهای هنگفتی در جهت خودکارسازی خطوط تولید انجام دادهاند. با این توصیف بهتر نیست از هم اکنون به فکر سرمایهگذاری و یادگیری مباحثی باشیم که زندگی ما را دگرگون خواهند کرد؟
مقدمهای کوتاه در باب هوش مصنوعی
اگر داستان کوتاه فردریک براون نویسنده فقید داستانهای علمی و تخیلی را مطالعه کرده باشید، داستانی که سال 1954 میلادی منتشر شد، با موجودیتی بهنام Answer روبرو میشویم که موفق شده بود تمامی کامپیوترهای موجود در 96 میلیارد سیاره جهان را به یک ابرماشین قدرتمند متصل کند. در ادامه داستان پرسش مهمی مطرح شد که آیا قدرت مطلقی وجود دارد و در ادامه پاسخ این بود، بله قدرت مطلقی وجود دارد. بدون شک، داستان براون برخواسته از یک ذهن هوشمند، شوخطبع و دوراندیش بود که آینده را به تصویر کشیده بود. داستانهای علمی روشی است که انسانها از طریق آنها مفهوم فناوریهای جدید را شرح میدهند. بازیگر اصلی این داستان یک برنامه هوشمند بهنام Answer بود. برخی از به یاد ماندنیترین شخصیتهای داستانهای علمی شبیه به آدم آهنیها یا کامپیوترهایی که ذهن خودآگاهی دارند در فیلمهایی شبیه به نابودگر، دونده تیغه، 2001: یک ادیسه فضایی و حتا فرانکنشتاین به خوبی به تصویر کشیده شدهاند. در حالی که نزدیک به دو یا سه دهه پیش این داستانهای علمی تخیلی بودند، اما سرعت بی امان فناوریهای جدید و نوآورانه امروزی این داستانهای علمی را به واقعیت تبدیل کردند. بهطوری که امروزه الگوریتمهای هوشمند به ما اجازه میدهند با تلفنهای هوشمند خود صحبت کنیم و پاسخی دریافت کنیم، در شبکههای اجتماعی مطالبی متناسب با ذائقه ما را نشان میدهند و حتا برنامههای بانکی با نمایش اعلانهایی هشدار میدهند که موعد پرداخت قسطها فرا رسیده است. تمامی این ایدههای خلاقانه که روزگاری جادویی به نظر میرسیدند، به سرعت به زندگی انسانها وارد شدند و به یکی از ملزومات اصلی زندگی انسانها تبدیل شدند. برای درک اهمیت هوش مصنوعی، مهم است کنکاشی در تاریخ انجام دهیم تا ببینیم چگونه روند توسعه این صنعت با پیشرفتها و موفقیتهای کم نظیری همراه بوده است. علاوه بر این، بد نیست به پژوهشگران و بازیگران خوشنام این صنعت شبیه به آلن تورینگ، جان مک کارتی، ماروین مینسکی و جفری هینتون که ایدههای خلاقانه آنها افقهای جدیدی پیش روی بشریت قرار دادند نگاهی داشته باشیم. اجازه دهید مقدمه را بیش از اندازه طولانی نکنیم و به سراغ تاریخچهای کوتاه از هوش مصنوعی برویم.
آلن تورینگ و آزمایش تورینگ
آلن تورینگ چهره برجسته علوم کامپیوتر و هوش مصنوعی است. بیشتر منابع از او بهنام پدر هوش مصنوعی یاد میکنند. در سال 1936، تورینگ مقالهای بهنام روی خط اعداد محاسبهپذیر نوشت. در آن مقاله، او مفاهیم اصلی یك کامپیوتر واقعی را شرح داد که بعدها بهنام ماشین تورینگ شهرت پیدا کند. البته کامپیوترهای واقعی مدنظر تورینگ بیش از ده سال بعد توسعه پیدا کردند. مقاله او بهنام “ماشینآلات محاسبهگر هوشمند” در زمان خود شاهکار بزرگی بود، زیرا پس از گذشت چند دهه شرکتها توانستند یک چنین ماشینهای هوشمندی را به معنای واقعی کلمه پیادهسازی کنند و از مزایای آن بهرهمند شوند. او روی مفهوم دستگاهی که هوشمند بود تمرکز کرد و راهکاری برای سنجش سطح هوشمندی ارائه کرد. حداقل هوشی که یک ماشین باید داشته باشد چیست؟ اینجا است که او با آزمایش معروف تورینگ به شهرت جهانی رسید. در آزمایش او سه بازیگر اصلی قرار دارند که دو مورد از آنها انسان و یک مورد کامپیوتر است. یک انسان، سؤالات مختلف و متنوعی از طرفین مقابل خود میپرسد که یکی انسان و دیگری کامپیوتر است. اگر ارزیاب نتواند مشخص کند که پاسخ او از سوی یک کامیپوتر یا انسان ارائه شده آن ماشین هوشمند توصیف میشود. شکل یک آزمایش تورینگ را نشان میدهد.
در این آزمایش نیازی نیست به ماشین اطلاعاتی درباره پرسشهایی که قرار است به آنها پاسخ دهد داده شود، بلکه ماشین باید خودآگاه باشد تا بتواند به پرسشها به درستی پاسخ دهد. آزمایش تورینگ نشان میدهد که یک ماشین میتواند مقادیر زیادی از اطلاعات را پردازش کند، گفتارها را تفسیر کند و با انسان ارتباط برقرار کند. تورینگ معتقد بود دست کم تا یک قرن دیگر ماشینها موفق نخواهند شد در آزمونش با سربلندی خارج شوند. بله، این یکی از پیشبینیهای مرتبط با هوش مصنوعی بود که به واقعیت تبدیل شد. با این توصیف آزمایش تورینگ در طول این سالها چه نتایجی به همراه داشت ؟ آزمایشهای متعدد نشان دادند شکستن این آزمون دشوار است. شرکتها و سازمانهای بزرگ برای ترغیب مردم و متخصصان به ساخت سیستمهای نرمافزاری هوشمند، مسابقههایی از جمله جایزه لوبنر و مسابقه آزمایش تورینگ را ترتیب دادند.
در سال 2014 ، آزمایشی انجام شد که به نظر میرسید با موفقیت آزمایش تورینگ را پشت سر گذاشته است. در این آزمایش کامپیوتری شرکت کرد که ادعا میکرد 13 سال دارد. جالب اینجا است که برخی از ناظران انسانی فریب خوردند، زیرا برخی از پاسخها دارای خطا بودند، با اینحال، پرسشهای بیشتر باعث شد تا کامپیوتر مذکور شکست بخورد. در ماه مه سال 2018 در کنفرانس I / O گوگل، ساندر پیچای مدیرعامل شرکت گوگل یک نسخه آزمایشی از دستیار گوگل را معرفی کرد. پیچای از دستیار گوگل درخواست کرد وقت اصلاحی برای او از یک آرایشگر محلی بگیرد. دستیار شخصی به گونهای عمل کرد که آرایشگر فکر کرد در حال صحبت کردن با یک انسان است. عملکرد دستیار شخصی گوگل شگفتانگیز بود، اما هنوز هم آزمایش تورینگ شکسته نخورده بود، زیرا گفتوگو روی یک موضوع متمرکز بود و گفتوگو یک حالت باز و عام نداشت. جای تعجب نیست که صحبت درباره آزمایش تورینگ هنوز هم ادامه دارد، زیرا برخی فکر میکنند اصل نظریه او دستکاری شده است. در سال 1980، فیلسوف معروف جان سیرل مقالهای تحت عنوان “ذهنها، مغزها و برنامهها” نوشت و در آن مقاله آزمایش فکری خود تحت عنوان “استدلال اتاق چینی” را به منظور روشن کردن نواقص مطرح کرد.
استدلال اتاق چینی اینگونه است که شخصی بهنام جان در یک اتاق است و زبان چینی را نمیفهمد. با این حال، او دفترچه راهنمائی دارد که قواعد لازم برای ترجمه را شرح داده است. در بیرون اتاق فردی قرار دارد که زبان و مفاهیم زبان چینی را به درستی درک میکند. او متنی به جان میدهد تا ترجمه کند و جان پس از گذشت مدت زمانی ترجمه را به وی تحویل میدهد. آیا میتوانیم به این موضوع باور داشته باشیم که جان به معنای واقعی کلمه قادر به صحبت کردن به زبان چینی است؟ نتیجهگیری سیرل اینگونه بود: «نکته این استدلال این است که اگر مردی در اتاقی موفق نشود به درستی مفاهیم را درک کند، هیچ برنامه کامپیوتری قادر به انجام اینکار نخواهد بود. زیرا کامپیوتر هیچ چیز متمایز و برتری نسبت به انسان برای درک مفهوم ندارد. به بیان سادهتر، هیچ برنامهای موفق نمیشود به کامپیوتر، ذهن، فهم یا آگاهی بدهد. پرسش اصلی این است که آیا برنامه هوشمندی که قادر به ترجمه از زبان چینی به انگلیسی است، نیازی دارد تا مفهوم موضوعی که ترجمه کرده است را بداند یا خیر.»
فرضیهای که سیرل ارائه کرد به اندازهای جذاب و سرشار از عمق است که تا بهامروز موضوع داغ گفتوگو پیرامون هوش مصنوعی است. سیرل معتقد بود كه دو نوع هوش مصنوعی وجود دارد:
هوش مصنوعی قوی: هوش مصنوعی قوی به حالتی اشاره دارد که یک ماشین واقعا آنچه اتفاق میافتد را درک میکند. حتی ممکن است احساسات و خلاقیتی نیز از خود نشان دهد. در بیشتر موارد، مفهوم فوق در فیلمهای علمی تخیلی به تصویر کشیده میشود. این نوع هوش مصنوعی همچنین با عنوان هوش مصنوعی عمومی (AGI) شناخته میشود. توجه داشته باشید که فقط تعداد محدودی از شرکتها توانستهاند روی این مدل هوش مصنوعی کار میکنند که شرکت دیپمایند که گوگل مالکیت آنرا بر عهده دارد از جمله این شرکتها است.
هوش مصنوعی ضعیف: هوش مصنوعی ضعیف به حالتی اشاره دارد که یک دستگاه مطابق الگو کار میکند و معمولا روی کارهای مشخصی متمرکز است. سیری اپل و آلکسا آمازون در این گروه قرار دارند.
واقعیت این است که هوش مصنوعی در مراحل اولیه در گروه هوش مصنوعی ضعیف قرار میگیرد. دستیابی به نقطهای که ما را به دنیای هوش مصنوعی قوی وارد کند حداقل چند دهه دیگر به طول خواهد انجامید. برخی از محققان فکر میکنند شاید چنین روزی هیچگاه از راه نرسد. با توجه به محدودیتهای آزمایش تورینگ، گزینههای دیگری از سوی برخی از افراد برجسته ارائه شد.
آزمایش کورزویل-کاپور (Kurzweil-Kapor)
این آزمایش از جانب مرد پیشگوی دنیای فناوری ری کورزویل و کارآفرین مشهور دنیای فناوری میچ کاپور مطرح شده است. آزمایش آنها مستلزم این موضوع است که یک کامپیوتر به مدت دو ساعت گفتوگو کند و دو نفر از سه ناظر یقین پیدا کنند که در حال گفتوگو با یک انسان هستند. کاپور بر این باور است که دستکم تا سال 2029 چنینی حالتی محقق نخواهد شد.
آزمایش قهوه (Coffee Test)
استیو وزنیاک یکی از بنیانگذاران اپل است. او فرضیهای بهنام آزمایش قهوه را پیشنهاد داده که اگر یک روبات بتواند به خانه یک انسان غریبه برود، آشپزخانه را پیدا کند و یک فنجان قهوه درست کند به شناخت و درک کامل رسیده است.
مغز یک ماشین است؟
در سال 1943، وارن مک کالوچ و والتر پیتز در دانشگاه شیکاگو با یکدیگر ملاقاتی داشتند و با وجود آنکه پیشینه و سن این دو کاملا متفاوت بود به سرعت با یکدیگر دوست شدند. مک کالوچ 42 سال داشت و پیتز تنها 18 سال داشت. مک کالوچ از یک خانواده ثروتمند بود و به یک مدرسه ممتاز رفته بود، در حالی که پیتس در یک محله فقیر بزرگ شده بود. با وجود تضادهای مختلف، دوستی این دو با یکدیگر یکی از مهمترین دستاوردهای بزرگ در دنیای هوش مصنوعی را رقم زد. مک کالوچ و پیتز فرضیههای جدیدی در ارتباط با تشریح عملکرد مغز ارائه کردند که تفاوت مشهودی با دیدگاههای روانشناسانی همچون فروید داشت. این دو نفر معقد بودند منطق میتواند قدرت مغز را توضیح دهد. از اینرو ، آنها در سال 1943 مقالهای تحت عنوان یک حساب منطقی از ایدههای برجسته در فعالیتهای عصبی نوشتند و در بولتن بیوفیزیک ریاضی دانشگاه منتشر کردند. پایاننامه فوق عملکردهای اصلی مغز مانند سلولهای عصبی و سیناپسها را شرح میداد و به این نکته اشاره داشت که میتوان منطق و ریاضیات را با عملگرهای منطقی شبیه به و (And)، یا (Or) و نه (Not) توضیح داد. با استفاده از این عملگرها، شما میتوانید شبکه پیچیدهای بسازید که بتواند اطلاعات را پردازش کرده، یاد بگیرد و فکر کند. جالب آنکه مقاله فوق از سوی عصبشناسان مورد توجه قرار نگرفت. در مقابل افراد فعال در حوزه علوم کامپیوتر و هوش مصنوعی به این مقاله علاقهمند شدند.